آریوبرزن امیر سلحشور ایرانی
در ادامه مبحث،چگونگی ورود سپاهيان اسـكندر مقدوني ( ۳۲۳- ۳۵۶ ق.م ) فرزند فیلیپ،پادشاه کشور مقدونی آن ابر دژخيم تاريـخ به خاک ایـــران و رویارویی و نبرد،آريـوبـرزن آن امـير پيل افكن كه در نبـرد دربنـد پـــارس،حمـاسه اي جاودانه در تاريــخ ايــران زمين به ثبت رسانيد. و از سویی همـانطـور كه مـوقـعیت تاریـخی- جغـرافیـایـی ايـن پـارس تبـار نــجيب در ديـار شيـر اوژن بيـان گـرديد،دیـری نپـائید اردشیـر سـوم از سـوي اطـرافیان دربـاری خـود توسـط خـواجـه باگواس به قتل رسید.این ایام مصادف با حاکمیت فیلیپ دوم امپراطور حكومت مقدونی ها (رومي ها يا يوناني ها)بوده است.كه در اين دوران داريوش سوم هخامنشي به حکومت رسید و از سال( ۳۳۶-۳۳۰ق.م) به حاكمیت خود ادامه داد.
نبرد گوگامل يا گوگاملا و پيشروي سپاهیان اسکندر مقدونی در سومين مرحله ي جنگ آن و در ادامه ورود آنان به سرحدات عیلام شرقی (شمال و شمالشرقی خوزستان کنونی)،که با رويارويي لشكريان ايراني مقاومت ها ي مؤثر در مناطقي از سرزمين زاگرس صورت پذيرفت.
بنا به مستندات مورخين مختلف از جمله پروفـسور(جـونالنـدرينـگ Jonah Laundering)نویسنده ی مشهور غربی كه در اثر خود آورده است:
« اسـكندر بعد از نبرد گوگامل( گوگوملا ) ايـلام Elam و بابل را مغلوب.او مي خواست درست قبل از اينكه زمستان آغاز شود به ايـــران حملـه كنـد.اولين بخش از مسيـر او آسان بود زيرا راه شـاهي به شـوش وصـل مي شد كه شوش در آن زمان پایتخت ايلام بود.و پايتخت هاي شرق نيز مانند تـخت جـمشيد و پـاسارگاد در آنجا قـرار داشت.
بعـد از عبـور از رودخـانـه پـاستيگيرس Pasitigris )رودکـارون(در شـوركـويتـر Surkutir(شوشتـر فعلي) و پيــروزي بـر مـقاومت ناحيه پارسوماش (مسجد سليمان کنونی)،سپاه مقدوني در نزديكي هـفتـگل امــروزي)مـحور شمالشرقی خوزستان( فـرا رسيدند.
ژنــرال پـارمـن یون Parmenion اسـكندر قــصد داشت كه نيمـي از ارتش را دركنار جاده شـاهـنشاهي مستقر كند و خود شاه نيز راه خطرناكي را به سمت كوهستانهاي زاگرس در پيش گرفت،...اين درگيري در فصل زمستان انجـام گـرفت،گـر چـه در ايـن بـاره آمده است:ايـن اولـين عقب نشينـي مـقدوني ها از هـاليكارناسوس Halicarnassus بود كه آخرين پيروزي ايران به شمار مي رود.
سپس نيروهـاي اسـكندر به قله كـوه رسيدند و در آنجـا گـروهي از سـربازان.مقـدونـی.بـه فـرمانـدهـي فيلوتاس (فيـلاتوس Filatos )به سمت جنــوب حـركـت كـردند و آنها(به) صـخره اي که در بالا ذكـر شد رسـيدند و با وجـود ايـن اسكندر به سمت جنوب شرقي ادامه داد تا اينكه به عقب (مواضع) سپاه ايـران رسيد.
مقدوني ها با پايين آمدن از كوه در هنـگام صبحـگاه بـه اردوگاه آريــوبــرزن حملـه كردند...و کراتروس ( كراتوس) دوباره به دره جنوبي رسيد.بسياري از ايراني ها سركوب شدند...».(۱)
اسکندر مقدونی که پیشتر طعم پیـروزی بر مناطقی از جمله بابل،شوش و استخر را در سر می پروراند،بعد از نبرد گوگامل( گوگاملا )به تاريخ ۱اكتبرسال ۳۳۱ قبل از ميلاد ،اسكندر با تصرفات اهداف از پيش تعيين شده از جمله بابل و عيلام در حال پيشروي به سمت كوههاي زاگرس مركزي و جنوبي به منظور تصرف پایتخت(تخت جمشيد) سرانجام راهی نبرد با قسمت مهم مراكز تمدني - تاريخي ایران شدند.
داریوش سوم هخامنشي در نبـرد گوگامل Geugamele و بابل وادار به عقب نشینی گردید.اسکندر مقدونی با این پیروزی برای فتح پارسه (تخت جمشید)همچنان با غرور خود سر از پا نمی شناخت، سپاهیان مقدونی سراسیمه به مناطق مرکزی ایــران در حال پیشـروی بودند.و اما با وضعيت كوهستاني و همینطور مناطق صعب العبور تصميم گرفتند،تا قبل از فرا رسيدن فصل زمسبان و آمدن سرما،بارش برف و باران به تسخير پرسپوليس و پاسارگارد اقدام نمايند.
سپاهيان اسكندر مقدوني بعد از عبور از رودخانه پاستيگيرس( کارون)در حوالي شوركويتر (شوشتر امروزی)و همينطور براي تجديد قوا در منطقه پارسوماش (مسجدسليمان كنوني) كه در حوالي هفتكل فعلي حكايت مي نمايد،ارتشبد پارمنيون نيمي از سپاهيان خود در مسير اصلي (شاهراه )را همچنان بر عهده داشته و نيمي ديگر را هم اسكندر سركرده اصلي نبرد،از جمله مناطق سخت و كو هستاني زاگرس فرماندهي آن را نیز بر عهده گرفت.
با این حال اندک زمانی از حضورشان نگذشته بود که ژنرال پارمن يون توسط مبارزين ديار خوزي ها (خوزستان كنوني)اوكسيان به قتل رسيد،سپس نيروهاي تحت فرماندهي اسكندر كه از محور پارس غربي و محور عيلام شرقي در امتداد رودخانه مارون در محدوده ( استان كهگيلويه و بويراحمد كنوني)به قصد تصرف تخت جمشيد پايتخت وقت ايران زمين در حال پيشروي بودنند.كه آنان باهشدارها و تهديدهاي بي امان آنان به اهالي و ساكنين سرزمين خوزي ها كه همواره با وضعيت سخت و هميشگي خود در ارتفاعات كوهستان هاي مجاور در تپه ها و صخره ها به زندكي خود همچنان مشغول بودنند،باعث رعب و وحشت از سوی دشمن بی رحم می شدند.

۳- نبرد دربند پارس:
اسكندر سراسيمه براي فتح پارسه (تخت جمشيد)سپاهيان مقدوني تحت امر خود را به دو قسمت تقسيم نمودنند،قسمت اصلي آن را در مناطق كوهستاني زاگرس خود بر عهده گرفت و قسمت ديگر نيروها را با سپردن فرماندهي آن به ژنرال پارمن يونوس كه از مسير جلگه اي مناطق رامهرمز - بهبهان فعلي در(محور شمال شرقي استان خوزستان - غرب نواحی كهگيلويه و بويراحمد كنوني) پيشروي نمودنند.
بر همین اساس جنگ(نبـرد دربنـد پـارس)در تاریخ بیست ژانویه سیصد و سی قبل از میلاد برابر با (سی ام دی،یکم بهمن)به سمت و سوي پارسه پايتخت وقت ايران زمين در دو جبهه با پيشروي آنان نهايتا به تنگ پارس (دروازه ي پارس )جنگ بوقوع پيوست.
از این رو آریـوبـرزن امـیر سـلحشور ایـرانی در حالي كه جامه ی نبرد برتن كرد و مسلح به نيزه و جنگ افزار هاي زرين،براي دفاع از سرحدات وطن دوست داشتني خود ايران پاسداري نموده و لحطه اي از مقاومت در مقابل بيگانگان مسامحه نكرد.اين دلاور مرد ضمن خـداحافظـی با خانواده نجیب و محبوب خویش استـاتیـرا(همسـرش)و شهـرزاد(دخترش)،فرماندهی لشکریان ایران را برعهده گرفت.
آريوبرزن ضمن اینکه فرماندهي نيروهاي ايراني را در آن وضعیت دشوار تیز بر عهده داشت، كه بنا به برخي شواهد و قراين،ايشان همواره در سرزمين انشان يا پارس به عنوان ساتراپ (استاندار) بوده است.وي كه خود نيز از شجاعت و غيور مردي و ميهن دوستي،چاره اي جزء برای دفاع از قلمرو سرزمینی کشور ایران زمین در مقابل سپاهیان بی شمار اسکندر مقدوني نديد و ايشان مقاومت هايي نيز در تنگه ي پارس (دروازه ي پارس)نمود.
البته اسكندر با احساس غرور در ادامه ی جنگ گوگامل و همچنين فتوحات قبلي سپاهيانش که با عقب نشینی و عدم مقاومت نیروهای ایرانی همچنان به پیشروی به سمت و سوی پایتخت ایران زمین پارسه ( تخت جمشید)سر از پا نمی شناخت،مبادرت به عمليات غافلگيرانه بر عليه نيروهاي ايراني در سرزمين انشان،به پيشروي خود همچنان ادامه مي داد.از اين رو با عدم پيش بيني و همينطور محاسبات نظامي اسكندر و قواي تا دندان مسلح مقدوني،كه همواره با مقاومت نيروهاي اندك،ولي غيور و از جان گذشته ايراني ها به فرماندهي آريوبرزن پارسي مواجه شدند.
همين وضعيت پیش آمده باعث گردید تا همچنان سپاهيان مقدوني به مدت چندين ماه را در منطقه ي دشت روم (دشت ريم)واقع در مسير جاده ياسوج-باباميدان از توابع سرزمين بويراحمد کنونی (بخشي از انشان قديم) براي پيشروي يا فرار از مهلكه اردو زده و براي تجديد قوا نيز چاره جويي نمايند.
آريـوبرزن با مقاومت جانانه و براي دفاع از پارسه (تخت جمشید) پایتخت وقت کشور بزرگ با حدود چهل سوار و دو الی پنج هـزار نیـروی پیــاده در تـاریـخ اواخر سال سیصد و سی قبـل از میـلاد با فرمـاندهی خود و جانفشاني نیروهایش در مصاف دهها هزار نیروي دشمن به سرکردگی اسکندر مقدوني توانست تا با نیروهای اندک خود همچنان به مـدت چندین ماه از هجــوم بی رحمـانه سپـاهيـان بی شمار مقدونی ها در"دروازه ي پـارس Persian gate"و دیگر مناطق کوهستانی انشان در مقابل اسكندر مقدوني و سپاهيان فراوانش مقاومت نماید. سپس اسکندر مقدونی در مـنطقه دربنـد پـارس واقـع درکوههای جنوبي زاگــــرس، در قسمتی از ایـالـت انشـان قديم ( کهگیلویـه و بـویـراحـمد کنونی)و همنطور ساير مردم مناطق خونگرم و غيرتمند آن ديارمواجه شدنند.از این رو با وجود كوهستاني بودن آن منطقه نبرد و همینطور بارش برف و سرماي شديد در فصل زمستان،كه همچنان با مقاومت نيروهاي پارس تبار محل گذر و پيشروي نيروهاي مقدوني به سركردگي اسـكندر را در آن وضعيت سخت قرار داده بود. آنان نیز با بجا گذاشتن تلفات نسبتا سنگيني وادار به عقب نشيني گرديدند.
در ادامه نبرد نیـروهـای ایــرانـی به فرماندهی آریـوبـرزن آمـاده دفـاع از قلـمرو سرزمینـی ایــران شدند و تا آخرین نفرجانانه مقاومت نمودند،که حماسه ي آن امـير سـلحشور ایـرانـی در تمام ادوار تاریخ و بعد از گذشت حدود ۲۳۴۱ سال پیش تا کنون،همواره با دیده ي احترام از آن نبرد کم نظیر و بياد ماندني یاد می شود.
۴- محل وقوع نبرد دربند پارس:
در اين قسمت از مبحث نبرد دربنـد پــــارس،منطقه رویارویی(اسـكندرمقدونی با آريـوبـرزن پارسی)،را بـر اسـاس مستندات،قرائن،شـواهد و همینطور واقعيات آن حادثه تاريخـی بيان نمود.و اما درباره مکان وقوع نبرد دربنـد پـارس(دروازه ي پـارس) در سرحدات کوههای زاگـرس و حوالي جنوبي كوه دنــا،را مي توان در سرزمین انشان قدیم واقع در (جنـوب غـربـي ايــران زميـن) به چند منطقه احتمالي اشاره داشت:
۱- تنگ بل حيات در شمال شرقي كازرون(مسير جاده شيراز - اهواز).
۲- تنگ گجستان در ميان شهرستانهاي بويراحمد و رستم(فارس).
۳- تنگ تامرادي در محور جنوبي شهرستان بويراحمد.
۴- تنگ پيرزال (بیرزا)در منطقه شمال شرقي دهدشت - سرفاریاب(کهگیلویه و بویراحمد).
۵- تنگ تكاب در ميان شهرستانهاي كهگيلويه،گچساران و بهبهان(خوزستان).
۶- تنگ مهريان واقع در مسیر جاده ارتباط یاسوج - اقلید فارس،کیلومتر پنج شمال شهـر ياسـوج نيز گفته مي شوند.
بنا بر این محل استقرار نيروهاي اسكندر مقدوني در مـنطقه دشتــروم در جـنوب(ولایت سابق تلِ خسرو) شهـر کنونی يـاســوج از تـوابع سرزمین بـويـراحمـد،كه به لحاظ اقليمي هوای سرد و بارش شديد برف در فصل زمستان که وضعیت توپوگرافي منطقه،همان باعث کندی حرکت سپاهیان روم در منطقه یادشده را می توان مرتبط دانست.با اشاره به ابيات شعر(لري بـويراحمدي): دَشتــــروم لَنـگـــر گُــرو سپــاه روُمــــی/ تــاريخــهَ وَرق زَنیـت سـي هَـرايـــرونــی
)سپاهیان اسکندر رومی در منطقه دشتـروم(بـویـراحـمد)زمینگیرشد-تاریخ این حماسه برای هرایرانی روایت شود(
۵- دیدگاه مورخان دربار اسکندر مقدونی:
در ارتباط با یورش سپاهیان مقدونی به فرماندهی اسکندر برای تصرف پارسه (تخت جمشید) در ایالت انشان كشور ایران زمین،مي توان به دو مورد از ثبت،نگارش،مستندات و ديدگـاه مورخـان - نويسندگـان معاصر،دربار اسکندر مقدونی و همچنين در باره ي مقاومت نیروهای ایرانی تحت فرماندهی آریـوبـرزن، اشاره داشت:
کالستنـس Calestnesمورخ دربار اسـکندر مـقدونی به تاریـخ اواخر سال سیصد و سی پیش از مـیلاد نوشته است:
« اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل یا گوگامل Geugameleدرکردستـان کنونی عـراق)قبـلاً جـزء اراضی ایــــران بـوده اسـت(در برابر ما صورت گرفته بود،شکست ما قطعی بـود.در گوگمـل با خـروج غیرمـنتظره داریــوش سوم )پادشاه هخامنشی( از صحنه، واحـدهای ارتش ایـــران نیز کـه در حـال پیروز شدن بـرمـا بودنـد،در پی او دست به عقـب نشینی زدند و ما پیـروز شدیم.
داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایــران فـرار کرده بود و آریـوبـرزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس Persepolisپارسه یا تخت جمشید به ایستادگی ادامه میداد».(۲)
بر این اساس؛ لویـزدول Louezdolدر اثر خود) اتیـلا (در باره مقاومت و پایمردی آریــوبرزن نوشته:
« که در آخرین نبرد او اسـکندر که از شجـاعت او (آریــوبــرزن) خوشش آمـده بود به او پیشنهاد داده بود که تسلیم شـود تا مـجبور به کشتن او نشود».
ولی آریــوبــرزن گفته بود:« شـاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاد،تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد ».
اسکندر نیز در جواب آریـوبـرزن گفته بود:« شاه تو فرار کرده.تو نیز تسلیم شو تا به پـاس شجاعتت تـو را فـرمـانـروای ایــران کنم ».
ولـی آریــوبــرزن پاسـخ گـفت:« پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز دراین مکان میمانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم».(۳)

6- صحنه های اصلی نبرد "دربند پارس":
درادامـه نبـرد دربنـد پارس با پيشـروي سپاهیان مقـدونی به سرکردگی اسـکندر و به موازات محل جنگ و یورش آنان به نیروهای ایرانی تحت فرماندهی آریــوبـرزن و همچنین عـدم شنـاخت اسـکندر از موقـعیت سوق الجیشی محل نبـرد یادشـده که همواره به سود پارسیـان بود.متاسفانه مسیـر مقـاومت نیـروهـای ایــرانـی، راه گـذر از کوهستان و همینطور مقر فرماندهی آریوبرزن در نهايت توسط یک چوپان محلی تحت اسارت دشمن به نام لی یانی به اسکندر مقدونی و سپاهيانش شناسایی و گزارش گردید.
آريــوبرزن با وجود واژگونی و اضمحلال بخش عظیمی از لشکریانش برای دفاع از پارسه(تخت جمشید) ،پايتخت كشور ايران زمين در مقابل اسکندر و سپاهیان وی تسلیم نشد.و تا آخرین نیرو و اندک امکانات با همراهی خــواهـر شجــاع خــود بنـام یـــــوتــــاب(به معنای درخشنده و بی مانند)،که فرماندهی قسمتی از نیروهای سلحشور برادرش(آریوبرزن) را به عهده داشته است،تاآخرین نبرد و درگیری به مقاومت جانانه ی خودشان نیز ادامه دادند.
در نهایت آريوبرزن و يوتاب آن قهرمانان مبارز (برادر و خواهر) شجاع و میهن دوست،جانانه در راه ملت سلـحشور خويش شجاعانه تا آخرین نفس با همكاري فداكارانه سـورنـا يكي از فرماندهان شجاع و بومي منطقه در كوههاي زاگرس،با رویاروئی ذشمن ايالت انشان كشور ايران زمين و در كنار ساير فرماندهان و سربازان وطن پرست ايراني در تنگه ي پارس (دروازه ي پارس)در راه وطن خود جنگیده و فداکاری نمودند.

اسکندر در ادامه نبرد که پایداری آریـوبـرزن را مشاهده کرده بود دستور داد تا وی را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطه سالم در بدن ایشان باقی نماند.تـا سـرانجـام هـر دوی آنان،بـرادر و خـواهـر ایـــرانــی قهــرمـان (آريوبرزن - يوتاب)به اتفاق برخی نیروهای وفادارش در نبـرد و در روزهـاي پایانی ژانويه سـال ۳۳۰ قبـل از ميـلاد در راه وطـن خویـش فداكاري نمودند.
سپس توسط آن دشمن معلوم الحال (ابر دزخیم دوران) به طـرز ناجوانمردانه كشته شدند،و آنان نیز نامي جاويد از خودشان در تاريخ ايران زمين بر جاي گذاشتند.پـس ازمـرگ آنان در نهايت،آریــوبــرزن را در هـمان محل به خـاک سپردند و روی قبـر وی نـوشتند« به یاد لئونيداس Leonidas »(لئونيداس: پادشاه اسپارتی بود که نود سال پیش از نبرد آریوبرزن بـا اسکندر "دربنـد پـارس"در جنگ ترموپيل در مصاف خشایارشاه( در دوران حاکمیت وی به سال ۴۸۶- ۴۶۵ پیش از میلاد )تا به آخر ایستادگی کرد و کشته شد)

جنگ وابی سیصدسی پیشتر وَ میلاد / آریـوبـرزن دَربنـد پـارس کِـردِه بیـداد
( رخـداد جنـگ بـه سال سيصد و سي قبـل از ميـلاد–آريـوبـرزن درمـنطقه نبـرد دربنــد پـارس حمـاسه آفريـد)
۷- مبحث پایانی:

باید پذیرفت،امروزه ما در جهاني زندگي مي كنيم كه بعضأ خواسته يا ناخواسته شاهد ظهور و حضور رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي مختلف و در عرصه های رسانه اي مكتوب و فضاي مجازي،آن هم در سطح گسترده مواجه هستيم.بنابراین همگان مي توان بارجوع به عقل،اخلاق،منطق و قانون صرفنظراز: نژاد،قبیله،رنگ، فرهنگ،دیـن،مسلک،مکان،زمان و موقعیت فردی-اجتماعی این وظیفه راداشته تا به كليه ي مفاخر و افراد تأثيرگذار تمامي ادوار تاريخ ازجمله:ملي،مذهبي،مشاهير،صلحا،عرفا،علما، فلاسفه،انديشمندان،شعرا، نويسندگان،هنرمندان،بزرگان و سران قبايل و مناطق در تاريخ ایران زمین همواره،باید رسم و سنت ديرينه اهالي جوامع شهري، روستايي و عشايری را باید مـورد احتـرام و توجه قـرار داد.
در همین ارتباط،جماعات و قبايل ايراني اعتقادات تاريخي و فرهنگي خود را ذاتاً بر اساس خدامحوري، دين مداري،عدالت خواهي،استقلال طلبي و آزادی خواهي نيز بدان سنت ديرينه تا کنون همچنان توجه و علاقه مندي خود را نشان داده،که همین نگرش بیانگر روحیه ی اعتقادی ملت بزرگ ایران زمین در تمامی ادوار تاریخ نیز بوده است.
بر اين اساس،در ساير مناطق،شهرها و استان هاي مختلف كشور ما نيز شاهد تنديس افراد نام آوری همانند:رستم،ابومسلم خراساني،امامقلی خان لر( مدافع تنگه هرمز )،کـریـمخان زند،ميرزاتقي خان امیرکبیر، ميرزاكوچك خان جنگلي،ستارخان و باقرخان آذري،رئيسعلي دلواري و ديگر شعراء و انديشمندان نامدار تاريخ ايران زمين از جمله:رودكي،فردوسي،خيام تیشابوری،خاقانی شِروانی،نظامی گنجه ای،سنایی غزنوی،عـطارنيشابـوري،شمس تبریزی،مولوی خراساني،سعدی شیرازی،خواجوی کرمانی،حافـظ،صائب تبریزی،خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی و ... همچنین دیگر قلاسفه و اندیشمندان بزرگ تاریخ ایران همانند: فارابي،ابن سينا،شهاب الدين سهروردي (شيخ اشراق)،خواجه نصیرالدين طوسي،زکریای رازی،ابوريحان بیرونی،ملاصـدرای شيرازی،پـروفسور محمود حسابی و ساير بزرگان و نام آوران ايران زمين مي توان اشاره داشت.
البته شخصيت ها،مشاهير و افراد تاثيرگذار در جامعه كهن تاريخي و متمدن ايــران زمين از دير باز تاريخ تا كنون کم نبوده است،كه متأسفانه بسياري از آنان مورد توجه واقع نشده است.و شايد تنها نام و نشاني از آنان در برخي كتب و متون ادبي،فرهنگي و تاريخي باقي مانده باشد.و گرنه با یک چشم به هم زدن به خود آييم،آن سرمایه ها نيز در حال فراموشي هستند؟ اما آريوبرزن و آريوبرزن های تاریخ ایران زمین ،همچنان در ميان علاقه مندان خود به عنوان يك ايراني اصيل و سلحشور وجود دارند و چه بسا همانند گذشته به نسلهاي ديگر نيز معرفي مي شود.
با این حال برخي تصميمات كه گاهاً بر اساس اختلاف سليقه،در باره مفاخر،يادگاران و اسطوره های کشور پيش خواهد آمد مي توان با تعامـل،توجـه بـه خـواست و افـکار عـمومی،رعـايت حقـوق آحـاد جـامعه و همچنین در فضـاي نيك انديشيدن و خردورزي مسائل و مباحث موضوعي را حل و فصل نمود.
افزون براین قـانـونـگرایی و دیـن مـداری اقتضــا دارد،تا همه شهرونـدان از آن به عـنوان یک فرصـت مقتضي برای حرمـت به همنوعـان،درطول تاریـخ ( گذشته و حال)پایبند بوده تا سرمایه های کشور دچار آسیب جدی نگردیده و همچنان فرهنگ،تمدن،تاریخ و هنر ایران زمین در جهان بشری استوار بماند.
از اين رو به مصـلـحت نـبوده که سرمایه های مـادی و مـعنوی کـشور بـزرگ ایـــران زمـین با توجه به برخي تصمیم گیری های مقطعی هدر رفته و يا بنا به پاره اي اعمال سليقه هاي سطحي،جناحي و يا قبيله اي و... عملا مورد هجمه قرار گرفته،كه متاسفانه دستخوش آسيب هاي اجتماعي به لحاظ مادي و معنوي موجب گرديده است. ؟؟؟. و اما باید پذیرفت که؛بزرگترین عبرت تاریخ،عبرت نگرفتن از تاریخ است.
اسكندرمقدوني (جهانگشا) كه مدتي از دوران نوجواني و جواني عمر خود را از چشمه ي تعليم ارسطو فيلسوف نامدار يوناني،آب خورده و اين سؤال به ذهن متبادر مي نمايد،آيا در تصرف و كشورگشايي ممالك مختلف،با آن همه ميزان ويراني و تلفات انساني ره به جايي برد؟ و از اين منظر عمر فتوحات اسكندر مقدوني با عمر كوتاه وي،چگونه و با چه وضعيتي پايان يافت؟زيرا فتوحات اسكندر كاملا جنبه ي مادي داشته ،كه با گذشت بيش از ۲۳ قرن از آن ماجراي مهم و تاريخي،همواره درصف نيك مردان،نيك انديشان و نيك سيرتان جايي نخواهد داشت.
با اين وصف،بايد اذعان داشت كه همـگان می تـوانیم به جـایگاه و اعتبار تمـامي شـخصيت هـای تـاريخ ايـران زمين،از جمله آريوبرزن امير سلحشور ايراني احترام گذاشت.صد البته ياد و نام آن بزرگ مرد تا انتهاي تاريخ ماندگار ماند و ماندگار خواهد ماند.
اما در وصف نبرد دربند پارس "آريوبرزن-اسكندر مقدونی" ابيات حماسی توسط نگارنده سروده،به زبان"لری بویراحمدی"اشاره مي گردد:
اسكنـدر لَشكركَشی سي خـاك ايـــــران / آريــــوبــــرزن دَربنــد پــــــارس كِــرِِِدِه طُـــغيان
(اسـكندر با لشكركشي بـه سرزمـين ايـران حملـه ور شـد-آريـــوبـــرزن درمنطقـه دربنـد پـارس مقـابلش ايستاد)
تُلـــخسرو صَحری جنگ آريــــــــو -اسكندر / رَوالــش بــــَــــرف ِايبـاری دِنـــــــــاي مَحــشر
(تُلخسرو (بويراحمد)محل نبرد آريوبرزن با اسكندرمقدونی-مسيرنبرد در نزديكی کوه دنابرف سنگينی باريدن گرفت)
بــازرنــگ قبيــلـه ی آريـــــــوی پــارسي / افتخــــار زاگــــــــــــرُس مِـــرديـش وَراســـی
(بازرنگ (بازرنگان) قبيـلـه ي آريـوبـرزن از قـوم پـارس- مـردانگي غیـرتمنـدانـه وي افتخـار زاگرس نشینان است)
زاگـــــرس تَمـــدنش تـــاريـــخ-فـَــرهنـگ / مـَـردمِـش قــــوم لُـــــــرن دليـــر خَــش جنــگ
(ديــار زاگــرس مـهـد تمــدن، تـاريـــخ و فـرهنــگ - مـردمـانـش اقــوام لــر سـلحشور و جنـگجـو هــستند)
قــوم لـُــــــر بــا غیــرتــه تــاریـــخ نـومش / آریــــوبــــرزن وا خـان زنــــــد دایـه نشـونــش
(غيـرت قــوم لــر در تــاريــخ زبـانـزد اسـت - همچـون آريـوبـرزن و كـريـمخـان زنــد نمـونـه ي از آنهـاست)
کُـه دِنـــــا صَحـری قَشنگ دیـار پــارسـی / وَ نـزدیــک هَـر کَه دِییـش خوشحـال وَراســـی
(كوه دنادرديارپارس قدیم پـرازمناظـر زيباست-و ازنزديك هركس اين سرزمین(بویراحمد)ديدن كند شادمان می شود)
سرودم إي شعــر لُــری جنـوب ایــــــران / وَ دیـــــار کـُــــه دِنــــــا زاگــــــرُس اَنشــــــان
(شعری به زبان(لری بويراحمدی)درجنوب ايران سروده ام-و ازدیاركوه دنامنطقه زاگـرس(انشان قديم)حكايت دارد)
مــو اميــــر بـــويــراحمــدی دِنـــا نشينـم / وَ سـلسـله کوروش هخامنش آريـوبــرزنَ اِيبینـم
(من اميـر(حـشمت الله) بـويـراحمـدی در سرحدات دنـا-و از سلسله نژادکوروش کبیر-آريـوبـرزن حكايـت دارد)
۸- جمع بندی و نتیجه گیری پایانی:
در پايان مطالب موصوف آنچه اشاره شد،شايسته است همگان به خود،محيط پيراموني و همينطور در سطح جامعه ي بشري بپذيريم كه همچنان داشته هاي ايران زمين به فراموشي سپرده نشود.البته اين بسي جاي تاسف و تعجب دارد،كه چرا ما بايد داشته ها و سرمايه هاي خود را آنقدر به دست فراموشي بسپاريم كه خودي ها همچنان از آن غافل باشند و بيگانگان( كليانتاليسم ) از موقعيت تاریخی،فرهنگی،تمدنی و هنری آنان بهره جويند؟؟؟ متاسفانه حكومت ها و سلسله جنباني متعدد كه در طول تاريخ سرزمين ايران بزرگ حاكميت داشته است،غالب آنان به اشتباه گمان مي كردند كه احترام به مفاخر و تاريخ سازان موجب تزلزل موقعيت آنان را نیز در پي خواهد داشت.
از همين رو،عدم توجه به گنجينه هاي تاريخي-تمدني و همينطور ميراث فرهنگي-هنري،بدعت شومي است كه از برخي حكومت ها براي ما اكنونيان به يادگار مانده است.بنا بر اين پرداختن به سرمايه هاي گذشته خود،در عرصه ملي،طبعا موجب برخورداري نوعي احترام به شخصيت افراد مختلف تاثيرگذار در ادوار تاريخ نيز بوده،كه هر كدام بنوعي ريشه در اصالت و همچنين گرايش به فرهنگ،زبان،دين،سنن و آيين مشترك مناطق و سرحدات كشور ايران زمين را حكايت مي نمايد.
با اين توصيف بايد پذيرفت در خصوص رشادت های خطه همیشه مبارز و سلحشور زاگرس،اقوام اصیل و نجیب لُر،كرد،فارس،قبیله ي ترک تبار آذري و قشقایی،ایلات خمسه( عرب،ترک و لُر) و سایر قبايل محترم ایرانی در مناطق جنوب،جنوب غربي و غرب كشور ايران زمين گفتنی ها فراوان،ولی در فرصت پیش آمده نیز ضروری است،تا موضوعات تاریخی سرزمين زاگرس نشينان بدان پرداخته شده،تا تمام جوانب آن بنحو مقتضي و مطلوب ساری و جاری شود.
درعين حال شايسته و بايسته است،صادقانه بينديشيم تا همواره افكارمان جان تشنه ي جهان بشري را سيراب نمايد.مگر نه اينكه ابرها به آسمان تكيه مي كنند،درختان به زمين و ما انسانها هم مي توان با تعامل،گذشت و پيمودن مسير احترام به همديگر را نيز تجربه كرد.البته جهان بشري امروزه نياز بيشتر از پيشتر به تبادل نگرش و زاويه ديد دارد،زيرا اختلافات بر روي برخي موضوعات مختلف در جهان كنوني امري طبيعي است،در عين حال مي توان از آموزه هاي دين،آيين،مذهب،فرهنگ و سنن به عنوان زبان و هؤيت مشترك ياد كرد.
بنابراين تاريخ ثابت كرده است،در هر دوره و زمان گذشته هاي ما نسل هاي موفق و سر آمدي بودنند، كه همچنان ميراث فرهنگي و افراد تاثيرگذار تاريخ را براي آيندگان خود بجاي گذاشته و براي نسل امروزين معرف شايسته اي نيز بوده است.البته هويت فرهنگي هر جامعه در شناخت زندگي گذشتگان آن قطعا مفيد و مؤثر بوده،زيرا همواره براي بررسي و مطالعه آن جوامع طبعا اقوام و ملل مختلف سند هويت ملي هر كشور و سرزميني محسوب مي گردد.حال سؤالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است؟آيا چنين وضعيتي به غير از اين ما براي خود،اكنونيان و آيندگان چه پاسخي نيز خواهيم داشت ؟ با این توصیف در پایان به چند توصیه در ارتباط با این مبحث باید یاد آور شد: یا می توانیم، یا نمی توانیم و یا نمی خواهیم....
منابع- مأخذ:
۲- برگرفته از؛ اثر كـالـستنس (Celestines) مورخ دربار اسكندر مقدوني(به تاريخ اواخر سال ۳۳۰- قبل از ميلاد).
۳- برگرفته از؛ اثر اتيـلا نوشته لـويـزدول (Louezdol).
منبع: www. Ariobarzan. Com
ایمیل: Amirhrb@yahoo.com
" ضمنا هرگونه کپی برداری و برداشت از مطالب و تصاویر بدون اجازه ی کتبی از صاحب اثر ممنوع است."
پايان
بازدیدکنندگان گـرامـی :